اُکالیپتوس

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

نام فیلم چهار گزینه برای پاسخ به سوالاتی هستند که از آتوم هفده ساله پرسیده میشود. دختری که باردار است و قصد سقط کردن جنینش را دارد. از نظرخانوادگی شرایطش اصلا مناسب نیست. پدری لاقید و مادری با سری بسیار شلوغ که نمیتواند حواسش به دخترش جمع باشد اگرچه که فکر میکند در حال انجام وظایف مادرانه اش است مثلا با رفتن به موقع به جلسه مدرسه ی دختر و تذکر به پدر برای تشویق و تعریف از او به خاطر هنر نمایی اش. پدری که تا اخر هم مشکوک می ماند.

 دختر عموی مهربان آتوم در این سفر او را همراهی می کند. آتوم سرد و تلخ است. سردی و تلخی که با توجه به انچه دیده ایم ، پذیرفتنی است. هر چه جلوتر می رویم رگه های محبت بین این دو دختر هویدا میشود.

سوال هایی که مددکار کلینیک از دخترک باردار می پرسد قرار است میزان آزار و اذیت های روحی جسمی و جنسی که ممکن است یک مرد در مورد دختر روا داشته باشد، مشخص کند. شیوه ی پاسخگویی اتوم برای مددکار شاید در حد علامت زدن روی یکی از گزینه های هرگز، به ندرت، گاهی، همیشه باشد اما مظمئنا خیلی بیشتر از این ها معنا درخودش نهفته دارد.


نام فیلم: هرگز، به ندرت، گاهی، همیشه - 2020





۰ نظر ۰۸ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۲۸
آفاق آبیان

ایوان دختریست که میخورد و می خوابد و دلبری می کند. همه ی وجودش را زیبایی و ملاحت دربر گرفته و احتمالا برای همین است که فکر میکند این همه ملاحت و زیبایی را فقط باید برای دلبری به کارگیرد. کاردیگری ندارد جز گشت و گذار و عاشق کردن مردان.

 مردها زیاد دور و برش پرسه می زنند. غیر از آن پیرمردی که غالبا همراهش است و مواظبش است و البته دست به فرمان، حالا با مرد جوانی هم آشنا شده که یک لقب اشرافی مانده از گذشته را هم ذر انتهای نام خانوادگی اش یدک میکشد و این باعث شده که مرد کمی متفاوت تر برای دختر جلوه کند تا جایی که به فکر ازدواج با او بیافتد.مرد که درحال خرج کردن پولهای مانده از گذشتگانش است در پاسخ دختر که اگر پولهایش تمام شود چه میکند از کلکسیون پروانه هایش می گوید. پروانه هایی که عمرشان یکی دو روز بیشتر نیست اما میتوانند برای یک عمر زندگی مرد راتامین کنند.

همه ی ماجرا از زبان  همین مرد جوان روایت میشود. لحظه لحظه آشناییش با ایوان .بیان انچه که بر همه ی ایشان  در هتل اقامت شان گذشته که یک جور تجزیه و تحلیل شخصیت دختر هم هست مخصوصا که از گذشته او هم تا جدودی سر در می اورد.

 فیلم ماجرای آدمهای بیکاریست که دور هم هم جمع شده اند برای خوش گذرانی. خوش و خوش گذرانی زیادی معمولا تنهایی راه به جایی نمی بردو مطمئنا پایدار و ماندگار نیست. همه  فیلم دور همی بیکارهاست.


 نام فیلم: بوی خوش ایوان-1994


۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۵۱
آفاق آبیان

هلن از همان ابتدا جور عجیبی ست. دافعه دارد انگار. پوشیده در لباس تیره ی سرتاسری با چشمانی غمگین که ابدا حس همدلی را برنمی اگیزد.همراه ژاک از مهمانی شبانه بیرون می ایند. همراه، از او می خواهد که فراموش کند. حتما چیزی هست برای فراموش کردن. ژاک از هلن می خواهد که ژان را فراموش کند اما ژان در همان شب منتظر هلن است. گفتگو می کنند از همه چیز. هلن ارام است. خونسرد و بیتفاوت . این خونسردی  وقتی آینس و مادرش را در جنگل بولونی ملاقات می کند هم  با خود دارد. جنگل بولونی جایی است برای گردش برای قدم زدن برای گفتگو کردن ادمها. آینس برخلاف هلن سرتاپا هیجان است. سرتاپا شور و شیرینی که از چشمهایش بیرون میریزد . رقاصه است. رقص را دوست دارد اما رقاصه بودن را نه. از سر اجبار این کار را میکند. و هلن پس از فهمیدن این موضوع است که تصمیم میگیرد به آینس زیبا کمک کند. در ظاهر کمک میکند اما درواقع جوری پنهانی روانه اش میکند به سمت و سوی ژان. اولش فکر میکنیم. قصد خلاص شدن از دست ژان را دارد اما کم کم همه چیز روشن میشود. چیزی که آینس باهوش هم دانسته اما ناخود گآه گرفتار شده و راه خلاص شدن را پیدا نمی کند. هلن مکار است مکار و بی چشم و رو برخلاف چشمهایی که محال است فکر کنی زیبا نیستند. او به همجنس خودش هم رحم نمی کند. هر چند زندگی راه خودش را میرود.


خانوم های جنگل بولونی _ 1945


۰ نظر ۰۴ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۳۸
آفاق آبیان

برای همه ی ادمها یک نام دارد. از وقتی چشمهایشان را برای اولین بار به روی ان باز می کنند تا وقتی برای اخرین بار آنها را میبندند. همه صدایش می کنند زندگی. مسیری لرزان و مواج. گاهی پر از شتاب و تکانه و پرش. گاهی پر از فراز و فرود و لحظاتی هم پر از سکون و بی حرکتی. درجا زدن.

 فرقی نمیکند این سوی کره زمین باشی یا آن سوی ان. فرقی نمیکنذ مرد باشی یا زن. ایتجا اما با درون چهارتا مرد روبه رو هستیم. چهارتا مرد که ظاهرا همکارند و معلم مدرسه اما هرکدام مدار زندگی خودش را دارد. با یکدیگر متفاوت اما در عین حال به هم شبیه.  غرق در روزمرگی. یک جورهایی خسته یکجورهای بریده.

 یکی معلم تاریخ است و دکترایش را در این رشته گرفته اما حال و حوصله کلاس را ندارد. حوصله حرف زدن درباره انچه که مدتها با علاقه درباره اش تحصیل کرده. یکی روانشناس مدرسه است که سه تا بچه قد و نیم قد  ریزه میزه دور برش را گرفته اند و اجازه نفس راحت کشیدن را به او نمیدهند و شاید که این فکر او باشد فکری که در هر صورت حال او را تشکیل داده.آن یکی معلم موسیقی است و ناراضی و آن دیگری معلم ورزش که به نظر اوضاع و احوال بهتری باید داشته باشد.

 در دور همی تولد آقای  روانشناس است که درد و دل همه شان بیرون میریزد و همین آقای صاحب تولد است که نظریه نه چندان معروفی از یک محقق را مطرح می کند. درصد ثابتی از الکل در خون انسان.

واقعا چه نتیجه ای میتواند داشته باشد؟! آنها قرار و مدار می گذارند برای امتحان این نظریه . نتیجه ای که آخرش با اولش یکسان نخواهد بود. با این همه پایان بندیِ این فیلم و موسیقی که همراهی اش میکند محال است که حالا حالا ها از خاطر مخاطب پاک شود.



 نام فیلم: یک دور دیگر_ 2020


۰ نظر ۰۲ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۶
آفاق آبیان