اُکالیپتوس

بیست و سه قصه لئو تولستوی

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۰۰ ق.ظ

در یادداشت مترجم که در ابتدای کتاب نوشته شده، این طور می خوانیم

 لودویک ویتگنشتاین، فیلسوف برجسته ی معاصر که شیفته عرفان بود، به سال 1912 در نامه ای به برتراند راسل که او نیز از فلاسفه ی برجسته ی سده بیستم میلادی بود می نویسد: (( داستانهای لئو تولستوی را که به تازگی منتشر شده خواندم. عالی ست اگر نخوانده ای بگیر و بخوان. ))


 این کتاب پر است از قصه های کوتاهی که شکل روایتش بیشتر شبیه افسانه های دوران کودکی هستند که بزرگترها تعریف می کردند با این تفاوت که در انها هدف ابتدایی، بیشتر سرگرم کنندگی بوده اما این ها با هدف محتوایی که دارند ساخته و پرداخته شده اند. هرکدام یک حرف مهم می زند و بیراه نیست اگر همگی اش با هم را  کتابی برای زندگی نامید. میشود پاسخ سوالهایی را که گاهی حتی مستقیم به ان جواب داده شده پیدا کرد یا مرور کرد یا بعنوان تلنگر به ان نگریست و یا اینکه در صورت قبول نداشتن، به آن فکر کرد و این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که تولستوی خدا را باور داشته.

خوشبختی چیست؟

خدا را کجا می توان پیدا کرد؟

آدمی زنده به چیست؟

چه چیز مهمی به انسان داده نشده؟

در هر ادمی چه چیزی به ودیعه نهاده شده؟

مهم ترین کاری که انسان انجام میدهد؟

 مناسب ترین شخص برای مشورت کیست؟

مناسب ترین زمان برای شروع کارها کِی است؟

و....



۹۹/۰۹/۲۳
آفاق آبیان

کتاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی