اُکالیپتوس

۱۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

زن جوان بلغاری که بار همه ی مشکلات زندگی بر دوش اوست. پیش از تیتراژ فیلم ، همسر جوانش از او میخواهد که با هم مشروب بخورند اما او پاسخ می دهد : تنها چیزی که می خواهد زنده نبودن است.

 ایرنه تلخ شده. زندگی او را تلخ کرده. به فکر خرج و دخل زندگی ست. شوهر بی مسئولیت و خواهر پر دردسری که با آنها زندگی میکند. در حیاط خانه شان چاه زغال سنگ دارند. از عجایب زندگی این مردم برای بیننده است.

دولت که خبر دار میشود درب چاله زغال را میبندد اما پیش از آن چاله ی زغال سنگ بر سر شوهرش فرو میریزد و مرد پاهایش را از دست میدهد. و  ایرنه فکر میکند کار همسایه است و از او متنفر میشود. اما بعد از او عسل میگیرد برای فروش و آشتی میکنند. هرچند در این کار موفق نیست. حتی در کار رستوران هم  موفق نمیشود و بالاخره تصمیم به اجاره رحمتش به زوج نابارور میشود. اما پس از تشکیل جنین با والدین اصلی سر ناسازگاری میگذارد. ناسازگاری که از مشکلات شخصیتی اش ناشی میشود.


پی نوشت: فیلمهای جشنواره جهانی فیلم فجر که پارسال دیدم را در ورق کوتاه و مختصر نوشته بودم به ترتیب وارد وبلاگ خواهم کرد.

امسال به خاطر کرونا برگزار نشد. آینده هم معلوم نیست که چه بشود

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۱۶
آفاق آبیان

چه می کند این مرد که انگاری روی زمین بند نمیشود. بیش فعال است شاید.  راه که نمیرود، می پرد. پرواز می کند. انرژی اش را باید خالی کند. قمار هم می کند و معامله های خطرناک.سرش درد می کند برای ریسک کردن برای خطر کردن. و این همه جنب و جوش و بالا و پایین پریدن بودار، بی اسیب که نمی تواند باشد. آدم های خلاف کار تر از خودش دنبالش هستند و تازه با این همه خانه و خانواده را هم می چرخاند و سرو گوشش هم حسابی می جنبد. همان وسطها بیننده از خودش میپرسد چه صبر و شکیبایی دارند انها که در جستجوی اویند. اویی که اصلا عادی نیست. اعصاب خرد کن است. چرا این جانی های خطرناک صبرشان سر نمیرسد؟ اما نباید عجله کرد.  باید تا اخر دید.



۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۱۰
آفاق آبیان

در هند آدم به کسانی بر میخورد که بی هیچ دلیلی همدیگر را عاشقانه دوست دارند.  یاری به یاری سر می کشد. آرام به اتاقی میرود که دوست در آن خفته. بی هیچ حرف بر کف اتاق چمباتمه میزند. و ساعاتی از زندگی دوست خود را نظاره میکند و در پایان بر میخیزد و می رود و از این دیدار جان می گیرد.

۰ نظر ۰۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۰۰
آفاق آبیان

مارتین ایدنِ جک لندنِ امریکایی را یک کارگردان ایتالیایی ساخته ان هم به گونه ای که میشود از تماشایش لذت برد. برای این رفتم سراغش چون اطمینان داشتم مثل نردبان جیکوب از اب در نخواهد امد.

 مارتین ایدن زندگیست. زندگیِ مارتین ایدن. مثل همه ی زندگی ها پر از بالا پر از پایین. پر از بالا پر از پایین.


۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۵۰
آفاق آبیان
برای اولین بار در زندگی ام ارزو می کنم کارهای خانه تمام نشوند. ارام ارام انجامشان می دهم هر چند که فکر و دل راه خودشان را میروند. خواهرم ارامم نمی گذارد.
 اکثر افراد این روزها صبح خیلی دید از خواب بیدار میشوند و شب ها هم خیلی دیر می خوابند اما من نه. فوقش صبح ها یک ساعت دیر تر بیدار می شوم. فیلم دیدن را شروع کردم.
 نردبان جیکوب را گذاشتم برای تماشا. نمی دانستم که چه هست و چه نیست. هیچ اگاهی قبلی در موردش نداشتم. اولش ادم را گیج میکند. وسطش هم همینطور. اما خب جلوتر که می رروی رمز و رازش گشوده میشود.
 این که زمانی در جنگ ویتنام، ازمایشگاه جنگی امریکا دارو هایی تولید می کند که خشم و پرخاشگری را افزایش دهد. انها ان را بر روی یک جوخه از سربازان خودشان امنحان می کنندو نتیجه میشود انچه که می بینیم. شیوه روایت ماجرا جالب است. و این که ارتش امریکا هیچ وقت این داستان را تایید نمی کند.

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۲۶
آفاق آبیان