گاه ناچیزی مرگ ( سه)
فکر هر چیزی را میکردم جز آنکه جناب ابن عربی اینقدر احساساتی باشند. انتظار از فیلسوف عارف در نظرم چیز دیگری بود. که احتمالا انتظار غلطی بوده. چون هر کسی خودش است! و وقتی زندگینامهاش را میخوانیم قرار است با او آشنا شویم. به هر حال فصلهای 40 تا 60 تماما با احساس و عواطف و عشق سرکار دارد. مخصوصا ماجرا عشق ابن عربی به دختری ایرانیالاصل به نام نظام بانو.
از این عناوین میگذرم.
اما بقیه...
62- اکر همه چیز از تو در امان باشد از همه چز در امان خواهی بود.
63-
64- سفر سرگردانی را نهایتی نیست.
65- برمن حرجی نیست اگر عقیدهام را میگویم. بگذار جاهلان حق را باطل جلوه دهند.
66- از وقتی پی بحث و تحقیق افتادم،در میان مردم دوستی برایم باقی نماند.
67- آنچه به تو میرسد و تو اصلش را نادیده میگیری، بی اعتبار است.
68- خوشا به حال سرگردان.
69- اندوهی را که مدام همنشین انسان نباشد،اعتباری نیست.
70- بزرگداشت خلق او، بزرگداشت اوست.