اُکالیپتوس

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان بلند» ثبت شده است

کتاب "برف تابستانی" آقای علیرضا محمودی ایرانمهر را خواندم و باید بگویم زیاد دوستش نداشتم. علی رغم اینکه عاشقانه بود و پای ماورا را هم وسط کشیده بود که جذابند و پر کشش اما سبک نگارششان را نپسندیدم. به نظرم در داستان همیشه باید کفه ماجرای داستان بر کفه تشبیهات، سنگینی داشته باشد. نه اینکه ما آنقدر غرق در تشبیهات شویم که گاهی داستان را فراموش کنیم.

۰۵ آذر ۰۳ ، ۱۳:۰۸
آفاق آبیان

این کتاب ماجرای مادر، دختر، نوه و نتیجه‌ای ست که همراه یکدیگر در یک ساختمان زندگی می‌کنند. مادر 90، ساله دختر 60 ساله، نوه 40 ساله و نتیجه های 17 و 8 ساله بدون آنکه سایه مردی را بالای سر داشته باشند. داستان با حال آنها آغاز میشود.زمان اکنون و راوی هر‌از‌گاهی از گذشته می  گوید و اینگونه آنها را برای خواننده معرفی می‌کند. انکه بیشتر از همه مهم است و نقش دارد شخصیت مادر است.

 و ظاهرا طبق دیکته‌ای که بر همه عالم و آدم گفته شده مادر موجودی‌ست مهربان و آکنده از لطف و گذشت و بخشش اما آنچه اینجا میبینیم چیز دیگریست.چیزی متفاوت از آنچه که همیشه گفته‌اند و همیشه به عنوان قاعده و قانون از آن حرف زده‌اند.

 مادرهای سمی، مادرهای هیولا، مادرهایی که به قول دکتر هلاکویی مثل یک تریلی هجده چرخ از روی اهل خانه رد میشوند،‌همیشه منبع خوبی برای داستانها و فیلمها هستند. مادر 90 ساله این داستان لودمیلا اولیتسکایا، مادر فیلم هلن. همان هلن که نقاش مشهور فنلاندیست و مادر فیلم همسایه ما زهره که چندی پیش در بخش هنر و تجربه اکران شد،‌از این نمونه ‌اند. و خدا را شکر که مادرهای خوب و فداکار تعدادشان بیشتر است. خیلی خیلی بیشتر.

۲۴ شهریور ۰۳ ، ۱۰:۱۵
آفاق آبیان