خوخ نام کتاب خانم ندامویزچی است که در سرای محله دردشت رونمایی شد. نام کتاب در ابتدا دافعه دارد و آدم از خودش میپرسد این کلمه چه معنی میتواند داشته باشد؟ من را یاد دیو و غول این چیزها میانداخت. وقتی نویسنده درباره نام کتاب توضیح داد متوجه شدم که فکرم زیاد بیراه نبوده. خوخ میشود همان لولو. همان که با آن خیلی وقتها بچه های کوچک را میترسانند.
کتاب مشتمل بر داستانهای کوتاهی درباره زندگی است.
نزدیک به ده نفر از اعضای خانواده نویسنده در این جلسه حضور داشتند. همسر نویسنده ویراستاری کتاب را انجام داده بود. او با علاقه و عشق از کتاب و کار همسرش حرف زد و مایه تحسین خانمهای حاضر در جلسه شد. خامهای پیگیر و پویایی که اعضای دائمی این گروه هستند و تعدادشان اصلا کم نیست.
جلسه خوب و شیرین پربار بود. به یمن حضور استاد آشتیانی که مرد فعال و خوشاخلاق و علاقمند دنیای ادبیات است. بسیار هم صبور میباشد. من عضو دائم گروه شاگردان ایشان نیستم اما گاهی که در جلسات داستانخوانیشان شرکت میکنم از رفتار و سکنات خانمهای کلاس او شاخ درمیآورم. بس که بازیگوش هستند و انگاری در یک جلسه ختم انعام دور هم جمع شدهاند. اگرچه در عین بامزگی برخیشان قلمی شیوا و شنیدنی دارند.