1_
2_زهدانها وطن ما بودند و با زاده شدن، از آنها دور شدیم.
3- تقوایی که باعث خروج تو از سختیها نشود بیفایدهست.
4- آن که غفلت ورزد، افول کند.
5- آنکس که حکمت نمیداند، حکومت نمیداند.
6- وقتی زمان نه به سود تو باشد نه به زیان تو، اعتباری ندارد.
7- سفری که در آن کامیابی نباشد، بی فایده است.
8-
9- مردمان، جانهای سرزمیند.
10- اگر آرزوها نبودند همتها میگسستند.
11- هر هنری که دانشی نیفزاید، سودی در آن نیست.
12- ای حذر از حذر من!
13- نخستین اندیشه، درست ترین اندیشه است.
14- هر مکانی که زنانگی نداشته باشد، اعتباری ندارد.
15-
16-زمان، مکانی سیال و مکان، زمانی جامد است.
17- تقوایی که به یک کار محدود باشد، بی ارزش است.
18- حقیقت بسته به درک عارف رنگهای مختلفی دارد. مانند آب که به رنگ جام در میآید.
19_ نهان در آشکار است.
20_ به آن نور که تاریکی را از بین نبرد نمیتوان اتکا کرد.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اینها که نوشتهام عناوین فصلهایی هستند که به کتاب گاه ناچیزی مرگ تعلق دارد. کتاب را چهار سال پیش از پسرم هدیه گرفتهام. اما تازگی شروع به خواندنش کردم. از خواندن مسخ کافکا به کل پشیمان شدم. به متنی برخوردم درباره مسخ که منصرفم کرد و به نظرم خوب شد. شاید هم خوبتر چرا که از خواندن این یکی بسیار لذت میبرم. گاه ناچیزی مرگ داستان زندگی ابن عربیست ( 1165 میلادی_ 1240 میلادی). اسامی شهرها و نامهای حکومتها برایم ناآشنا و ثقیل است اما با آن کنار آمدم . هر فصل حول و حوش ده صفحه است که با جملاتی مشابه جملات بالا نامگذاری میشود و این عناوین مستقما در فصل مطرح نمیشوند. درواقع روح هر فصل را تشکیل میدهند. کتاب کلا صد فصل دارد. من تقریبا به سیامین فصل رسیدهام . مابقی را هم به نوبت خواهم نوشت. درک برخی عنوانها برایم سخت است. هر چند تعدادشان زیاد نیست. هر چه هست من کتاب را دوست دارم.
آن شماره هایی که جمله ندارند مربوط میشوند به چند تا فصل با ماجرایی اندک متفاوت. یعنی راوی فرق میکند. اصل ماجراها از زبان خود محیالدین عربی روایت میشود.



