اُکالیپتوس

مریم حسینیان

يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ۰۳:۲۶ ب.ظ

جمعه شب دانستم که خانم مریم حسینیان به رحمت خدا رفته‌اند. بانوی نویسنده‌ای که جوری دیگر برایم مورد توجه بودند. هم سن بودیم. هم اسم بودیم و البته علاقه‌ای مشترک به نام نوشتن.که البته ایشان  بسیار معروف بودند هرچندبیشتر به خاطر همسرشان اما کتابهای خواندنی خوبی نیز داشتند که اصلا نمیشود نادیده شان گرفت.  نوشته‌ای این اواخر از ایشان خواندم پیرامون درد. دردیکه به جان و تنشان افتاده بود، از مغز قلمشان بیرون ریخته و هر خواننده‌ای رابا خودش همراه میکرد. سر این نوشته بود که با خودم گفتم چقدر قشنگ نوشته... و البته خستگی را هم در آن متن می‌شد دید. خستگی‌ای که انگار داشت از حد توان خارج میشد و خارج هم شد.

 یکبار سر مریمی دیگر ( مریم میرزاخانی )‌نوشتم که زندگی خیلی ناقلاست. همه‌چیز تمامی را اصلا  تاب نمی‌اورد. انگار همه چیز تمامی در دنیا نتیجه‌اش میشود وقت رفتن .  رفتن اصلا چیز بدی نیست.فقط سخت است و این سختی نوبت همه خواهد شد . مسئله، آنهایی هستند که می‌مانند و آنهایی که می‌مانند دیگر  هرگز همه چیز تمام نخواهند بود. 

بانو مریم، روحتان شاد.

۰۴/۰۵/۱۳
آفاق آبیان

شخصیت

نویسنده