اُکالیپتوس

۱۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۴ ثبت شده است

بر خلاف کل دیروز، امروز صبح  که چشمهایم را باز کردم خورشید در آسمان بود. کلی ذوق کردم و بعدش هم شکر خدا. برای کشتن من کافیست در خورشید و آفتابش را گل بگیرند. چه خوب که آقای قاف از آن خبر ندارد وگرنه در اولین فرصت انتقالی میگرفت به جنگلهای انبوه شمال مثلا در کلاردشت یا جواهر ده. به هر حال اگر زنده بمانم و عمر کفاف دهد قرار است به آرزویم که زندگی در شهر جان‌جانانم، بوشهر است جامه عمل بپوشانم.

 به گمانم آقای نادر ابراهیمی ست که چیزی در این مایه‌ها گفته: بیگانه‌است جهان. عمر کفاف نمیدهد که آباد کنیم . غیرت مجال نمیدهد که رها کنیم. من که بی غیرت تر از مرد مهرماهی ندیدم.والا...

زنده‌باد خورشید و زنده باد آفتابش که مستقل است و فروزان و برای درخشیدن و تابیدن نیازی به نشخوار نور چیز دیگری ندارد.

_ یعنی رمز و راز این پست را هر کس متوجه شود دستخوش دارد. اگرررر متوجه شود

۱۸ فروردين ۰۴ ، ۰۹:۵۱
آفاق آبیان

نقی و هما و ارسطو و رحمت و فهیم و فرزندانش دارو دسته پایتخت 7 را تشکیل می‌دهند که همگی با هم شده‌اند اعضای یک دارالمجانین. صد رحمت به دارالمجانین که درش را بسته و کاری به کسی ندارد. اما اینها مزخرفاتشان را درون جامعه سرازیر می‌کنند.

 یاد حرفی از سرژیوا بولوخونف در کتاب ملینای عزیز، افتادم که میگفت نوشته های هر نویسنده‌ای فضولات ذهنی اوست. اگر بخواهم با توجه به مضمون آنچه در ادامه آورده بود مثال بزنم این گونه میشود که مثلا فیلمنامه پایتخت7 فضولات متعفن و آلوده به میکرب محسوب میشود و نوشته های معمولی هم فضولات معمولی و ندرتا هم بشود خارج از دنیای تجارت نوشتاری نوشته هایی پیدا کرد که به فضولات آن فیل معروف آمریکای جنوبی مانند شود. همان فیل که گرانترین قهوه دنیا را از میان دستگاه مبارک گوارش او رد میکنند.

۱۷ فروردين ۰۴ ، ۱۱:۰۸
آفاق آبیان

ظاهرا    آبگوشتی هست که یخنی نام دارد و متعلق است به دوران پیش از گوجه فرنگی. دوره‌ای که در ایران گوجه فرنگی کشت نمیشده و هنوز کسی تخم آن را از فرنگ وارد نکرده بوده و برای همین آبگوشت غذایی بوده لذیذ اما بی‌رنگ و رو. با مقدار کمی زردچوبه. 

 آبگوشت یخنی هم غذای خوشمزه‌ای‌ست.


- و چه خوب که به حد کافی از ماه اسفند دور شدیم.

۱۷ فروردين ۰۴ ، ۰۷:۰۵
آفاق آبیان
سال جدیدی که با تماشای فیلم "دوست پنگوئن من" آغاز شود را باید به فال نیک گرفت بس که این فیلم دوستداشتنی است و شیرین. 
همیشه وقتی میخواهم به این نتیجه برسم که چقدر فیلمها، بیخود و مزخرف شده‌اند سر و کله خوب ها پیدایشان میشود البته آنهایی که از نگاه من خوب محسوب میشوند.

  ماجرای فیلم وقتی آغاز میشود که یک پیرمرد غمگین برزیلی، پنگوئن باهوشی را از مرگ نجات میدهد و بعد از آن بین این دو دوستی عمیقی شکل می‌گیرد. در همان ابتدا  جایی در حد و حدود تیتراژ ابتدایی، معلوم میشود که پیرمرد چرا غمگین است و بعد از آن اتفاقاتی که برای پنگوئن می‌افتد را مشاهده میکنیم همه چیز در مکانهایی اتفاق می‌افتد که اوج زیبایی مناظر خدادادیست پس حیف است که لذت تماشای این فیلم را از دست بدهیم
  فیلمی که بر مبنای واقعیت ساخته شده و در انتها خیلی کوتاه شاهد تصاویر واقعی شخصیتهای اصلی خواهیم بود و همین مزه فیلم را بیشتر میکند.



۰۹ فروردين ۰۴ ، ۲۱:۲۹
آفاق آبیان

مبارک باد این سال و همه سال

مبارک باد این روز و همه روز


و من بسیار خسته‌ام. اولین باری بود که سر سال تحویل فقط گفتم، خداجون من خیلی خسته‌ام...

به امید رفتن خستگی همه خسته ها در سال پیش‌رو.

۰۱ فروردين ۰۴ ، ۲۱:۲۰
آفاق آبیان