حیاط
درخت توی حیاط مواظبت بیشتری میخواهد اما هیچ کس به فکرش نیست. طبق قانون آپارتمان نشینی در حیاط نمیشود اتومبیل قرار داد ولی در این ساختمان چند وقتیست همه با هم خوش و خرم به این نتیجه رسیدند که در حیاط هم ماشین پارک کنند و عملا کاربری حیاط را تغییر دادند و دیگر هیچ کس از در حیاط رفت و آمد نمیکند و از در آن سوی دیگر ساختمان برای رفت و آمد مجبور به استفادهایم.
خدا رحمت کند آقای عابدینی را چندین سال پیش ساکن این ساختمان بود و یک تنه امور ساختمان را مدیریت میکرد. معلم بازنشسته بود. علاقه به کارهای فنی داشت و اتاقی روی پشت بام داشت مملو از ابزار. برای هر کاری وسایل داشت. آهنگری و نجاری و لوله کشی و بنایی و چه و چه... بیشترین علاقه اش به گل و درخت بود. در زمان او حیاط سر و صفایی داشت. با انواع و اقسام گل و درخت . همسرش از دستش شاکی بود. خودم در پله ها شنیدم یک بار داشت به یکی از خانمهای همسایه با حرص میگفت: آقای عابدینی حمـّاله...
اما در واقع مرد فعالی بود و خیلی هم کاریزما داشت. هیچکس روی حرفش حرف نمیزد.و البته امورات ساختمان در روال بهتری بود. یک شب که رفته بودند زادگاهشان. خوابید و صبح از خواب بلند نشد.روحش شاد.