خطری که از سر گذشت
چهارشنبه, ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ۰۱:۴۲ ب.ظ
چند روز پیش ،صبح از بوی دود بیدار شدیم . از اتاق پسرم دود غلیظ سفید وحشتناکی بیرون میزد. او لحاف بزرگ پشمی قدیمیای دارد که بسیار دوستش میدارد. هوا که سردتر میشود او یک بخاری برقی کوچک هم در اتاقش روشن میکند و این بار سهل انگاری کرده و لحاف روی بخاری افتاده و شروع به سوختن کرده بود. به مدت طولانی و ریزریز. خدا رحم کرده بود که خودش بیدار شده و سریع بیرون آمد و ما هم بیدار شدیم. یا مثلا لحاف شعله ور نشده بود. خدا را شکر که به خیر گذشت. من که فقط یادم میاید یک بار در غلت زدنم با خودم گفتم باز آقای قاف نون سنگک را در ماکروفر سوزاند و بعد به خوابم ادامه داده بودم.
چقدر اتفاقهای وحشتناکی ممکن بود رخ به دهد. خدایا سپاسگزارم.
۰۳/۱۱/۲۴