زیرپوستی
سه شنبه, ۲۱ اسفند ۱۴۰۳، ۰۹:۱۲ ق.ظ
دیروز آخرین جلسه داستانخوانیمان در سال 1403 بود. و قرار بود داستان دروغ ریموند کارور را بخوانیم و بررسی کنیم. داستانی قوی و چند لایه.
چند روز قبلترش در کانال واتساپیمان یکی از آقایان قدیمی و سن و سالدار جلسه، مطلبی نوشته بود به مناسبت روز نویسنده و نویسندگی را بسیار ماهرانه با آشپزی مقایسه کرده بود و البته بسیار زیر پوستی و در لایه ای پنهان زنان نویسنده را حسابی نواخته بود. آقایان کلا تحمل ندارند که کسی به ایشان عیب و ایراد بگیرد چه برسد به آنکه آنکس زن باشد و آن زن هم تازه به جمعشان پیوسته باشد. غافل از اینکه اصلا در این جمعها کسی به کسی ایراد نمیگیرد. هر کس نظر خودش را میگوید همین و تمام و اگر کسی تاب و تحمل ندارد دیگر مشکل خودش است . القصه که دبیر کانون که خانمی فهیم و فرهیخته و مهربان است با این داستان کارور حسابی از خجالت آن آقای کم طاقت در آمد و در جلسهای به واقع خوب و شیرین برای همه، در گفتگوهایی دقیق و زیر پوستی معلوم کرد که عشق به زن چه میتواند بکند. ظاهرا تا ابدالدهر زن و مرد با یکدیگر سر جنگ دارند.
۰۳/۱۲/۲۱