سس گوشت هم میتواند خیلی مهم باشد
به نظر نمیرسد که جو آدم قویای باشد. این را هم رنگ رخ و رخسارش میگوید هم قد و قامتش. در آن کانون اصلاح و بازپروری که افرادش غالبا درشت هیکلند و گنده از آنهایی که گول بر وبازویشان را خوردهاند و برای دیگران دردسر درست میکنند، جو پر کاه هم نیست.
داستان داستان جو است.اینکه چرا از آنجا سر در آورده را قبل از تیتراژ آغازین میبینیم. جایی در میان خانه و خانواده در اولین دور همی پس از مرگ والدین. هر چه هست و هرچه گذشته حالا او دوران محکومیتش را میگذراند. دو تا فرزند دارد که عاشقشان است. مخصوصا انگس که یک سر دیگر ماجرا هم هست. ماجراهای پدر و پسری. همان اولها انگس میگوید که پدرش آدم خوبی است اما یک روز بد را گذراند. روز بدی در میان خانواده که منتهی شد به کانون اصلاح و بازپروری. آدمهای بد همه جا پیدا میشوند هم توی خانه هم توی کانون. آدمهای بد گنده از همه بدترند. اما در میان آدم گندهها خوب هم پیدا میشود. گنده خوب این ماجرا از اول خوب نبوده. زندگی ادبش کرده. اول ادب و بعد خوب. خوش به حال آنهایی که درس زندگی را قبل از ترک زندگی گرفته باشند. چون آنوقت میشوند آدم خوب و البته که خوبی ربطی به گنده بودن یا نبودن ندارد. ارتباط مستقیم دارد با مغز و آنچه که توی آن نهفته شده.
گنده خوب این ماجرا مسئول اصلی آشپزخانه است و ضعیف ترها را آنها که پناهی ندارند را به کار در آشپزخانه دعوت میکند تا مواظبشان باشد. این دانای کل ماجرا دوست و همراه کشیش کانون هم هست. آن دو با هم تصمیم میگیرند تا به جو کمک کنند. پدر جو بر خلاف پدرهای آن افراد آسیب دیده که دست به کتک بودند و شلاق،برایش سس گوشت درست میکرده. پدرهای بد که سس گوشت درست نمیکنند. این حرف گنده خوب کانون است. اما ترومای جو، خودکشی پدر است وقتی که او ده سالش بوده. و انگار خودکشی پاک کنیست که همه خوبی های یک آدم را پاک میکند. بر تمام خوبیهایش مهربانیهایش، خط بطلان میکشد. پدر جو او را یکه و تنها در خلا بی پایان رها میکند.
وضعیت جو با پدرش چنین بوده و حالا او خودش پدر انگس است. انگس او را میپرستد و او باید برای انگس قوی بماند.
طرز تهیه سس گوشت - 2025