اُکالیپتوس

لوچ کوچک، لوچ بزرگ

دوشنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۴، ۰۱:۱۵ ب.ظ
در دورهمی داستانخوانی آقایی که تازه به جمع پیوسته با درخواست دیگران خودش را معرفی کرد. اینکه پس از رها کردن درس ودانشگاه شریف، به شیراز رفته و حدود پانزده سال گوشه عزلت اختیار کرده و ماحصل آن دو تا رمان شده.که یکی از آنها را در خارج ایران و به کمک آقای معروفی و دیگری را در ایران به طور زیر زمینی منتشر کرده.مجموعه داستانی هم داشت که باز به یکی ار دو طریق فوق چاپ شده بود و یکی از داستانهای کوتاهش را خواند. داستان با مزه‌ای که کاملا رنگ و بوی س ی ا س ت داشت. شخصیتهای آن هم دو تا آدم لوچ بودند. لوچ بزرگ و لوچ کوچک استعاره ای از چپ کوچک و چپ بزرگ وبه معنی نبودن هیچ راستی!


_‌دارم میروم جلسه‌ای که قرار است داستان یک جای کوچک و پرنور همینگوی در آن خوانده و بررسی شود. داستان را تا حالا نخوانده بودم
۰۴/۰۳/۰۶