1- یعنی روز جمعه گذشته که مامثل انبوهی از ادم های دیگر برای خودمان بیرون رفته بودیم و از این مغازه به ان مغازه برای خرید گردش می کردیم و دست به اجناس میزدیم و لباس پرو می کردیم و یک جا هم رفتیم و چیزی خوردیم، حرف و خبری از کرونا نبود؟ یکهویی از توی بقچه شان در اوردند! به هر حال ما که داریم تقریبا زندگی خودمان را ادامه می دهیم.
2- یک مدتی ست که فکر می کنم همه ی ادمها یک جور سانسور چی هستند. حالا یا باالقوه یا بالفعل. به پستهایی که در فضای مجازی نوشته میشود و به جو مملو از سانسور در زمانه ای در گذشته یا در حال خرده می گیرد می خندم. آدمها و حکومتها یک فراکتال یک پارچه هستند. یعنی خخود متشابه. معروف ترین شگل فراکتال گل کلم است..
3- یک ریاضیدان یا نمیدانم امار دان بوده که گفته ((ارقام دروغ نمی گویند دروغگویان رقم سازی میکنند.)) به نظرم در این دوره زمانه بشود گفت عکس ها دروغ نمی گویند اما دروغگویان ممکن است عکس سازی کنند و البته این چند خط مربوط است به انچه که در پست قبل در رابطه با عکس نوشتم.
عکس زیر هم به وضوح یک گل کلم رومی را نشان می دهد. یک فراکتال خوشگل.
دیروز صبح خانه تکانی و ناهار درست کردن حسابی خسته ام کرده بود. عصر هم خواستم دخترم را ببرم خرید عید که دیدم ناز میکند. تو را به خدا چه زمانه ای شده. به جای انکه برای خرید و گشت و گذار خوشحال شوند. من هم گفتم حالا که این طور شد به خودم جایزه میدهم و میروم افتتاحیه جشن تصویر سال.
سالخا می اید و میرود و این نمایشگاه از عکس ها برگزار میشود و من هم گاهی میروم و عکس ها را تماشا میکنم اما فقط این بار بود که به این نکته نوجه کردم ان هم وقتی اقای صمدیان اشاره کرد. هدف ثبت تاریخ ایران است در تصویر و چقدر کار مهم و با ارزشی ست این کار. عکس ها دروغ نخواهند گفت
در مراسم افتتاحیه فیلمی مستند پخش شد که برای اولین بار روی پرده می رفت. اقای بهمن کیارستمی نام ان را سوهانک گذاشته بود. همان طعم گیلاس بود که کیارستمی ان را تمرینی ساخته بود.و خودش نقش اقای بدیعی را بازی می کرد. تماشایش لذت بخش بود. مدت طولانی مرد بزرگ سینمای ایران را بر پرده تماشا کردیم. سرحال و سرشار از انرژی مثبت به خانه برگشتم.
بابای بچه ها عصبانی که چرا رفته ام. از وقتی پسرم کنکور دارد گردش و تفریح تعطیل شده.قبل از ان همیشه من برنامه ریزی می کردم. حالا که ماشین دارم که اصلا از جایش تکان نمیخورد. خودتان بروید خودتان بروید ما هم خودمان میرویم چه جای عصبانیت؟ وقتی یک عمر است روی کاناپه دراز می کشد و سقف را تماشا میکند.
دخترک را بردم برای خرید. برگشتنه به هر دوی ما خیلی خوش گذشته بود. ما از شادی های کوچولو یک دنیا خوشحال میشویم.
شنبه گذشته مدرسه دخترم جشن روز مادر گرفته بود. یک سالن که ظرفیت هزار نفر را داشته باشد برای پانصد دانش اموز و پانصد مادر، اجاره کرده بودند. شعر و سرود و تءاتر و تشویق دانش اموزان منتخب.
اگر بویم در هر پایه هفتم و هشتم و نهم بیست نفر معدل بیست بود و خیلی بیشتر از ان معدل نوزده به بالا بیراه نگفته ام. این در حالیست که مدرسه یک مدرسه دولتی ست اما از نوع خوب ان به طوری که از راههای دور پولهای کلان می دهند تا در ان ثبت نام کنند. اما خوب در ان به معنی خوب بودن در محیطش است. اما از نظر درسی قبولش ندارم. نه این که این مدرسه را بلکه همه ی مدرسه های دولتی را. از مدارس غیر انتفاعی خبر ندارم ااما میدانم خوب هایش از نظر بار علمی بالاترند.
به هر حال دفتر را از درس و مشق حذف کرده اند. دیکته ای به ان معنا گفته نمیشود. ریاضیات کاملا در کتاب ها حل میشود و مسلما اگر کسی بخواهد می تواند همه ی این کار ها را خودش انجام دهد.اما دانش امور نیرو و جذبه معلم را بالای سرش نیاز داردنه به روش جبری و زور بلکه یک نظارت دقیق و دلسوزانه.
شاید برخی بگویند این گونه بهتر باشد. شاید هم واقعا باشد. بچه های این دوره در مدرسه خوش می گذرانند. هر چند دینی و معارف و عربی حرف اول را میزند.معلمها مدام می گویند نگران نمره نباشید. من که ندیده ام دخترم در خانه انچنان درسی بخواند. معدلش هجده شده شاید همان مقداری که اسان می گیرند در درس دادن همانقدر هم اسان می گیرند در امتحان گرفتن. اما پس چرا موقع کنکور اینقدر عذابشان می دهند؟ پسرم کنکوریست. یک خروار کتابهای قطور و بزرگ گاج و قلم چی وسیر تا پیاز را سفارش می دهند برای خریدن و می گویند که بخوانید ازبیست چهار ساعت بیست شش ساعت بخوانید!!! فقط برای این که چرخ اقتصاد را بچرخانند
انوقت همه جا چو افتاده که فارغ التحصیل های ارشد در نوشته هاشان غلط املایی فراوان است. انها مشقی ننوشته اند انها دیکته ننوشته اند. دفنر که نباشد سواد نوشتن از کجا می اید؟ معدل بیست که کیلویی نمیشود.
گذشت زمان نشان خواهد داد که چه بر سر این نسل اوردند.