اُکالیپتوس

۴۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم» ثبت شده است

چه می کند این مرد که انگاری روی زمین بند نمیشود. بیش فعال است شاید.  راه که نمیرود، می پرد. پرواز می کند. انرژی اش را باید خالی کند. قمار هم می کند و معامله های خطرناک.سرش درد می کند برای ریسک کردن برای خطر کردن. و این همه جنب و جوش و بالا و پایین پریدن بودار، بی اسیب که نمی تواند باشد. آدم های خلاف کار تر از خودش دنبالش هستند و تازه با این همه خانه و خانواده را هم می چرخاند و سرو گوشش هم حسابی می جنبد. همان وسطها بیننده از خودش میپرسد چه صبر و شکیبایی دارند انها که در جستجوی اویند. اویی که اصلا عادی نیست. اعصاب خرد کن است. چرا این جانی های خطرناک صبرشان سر نمیرسد؟ اما نباید عجله کرد.  باید تا اخر دید.



۰۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۱۰
آفاق آبیان
برای اولین بار در زندگی ام ارزو می کنم کارهای خانه تمام نشوند. ارام ارام انجامشان می دهم هر چند که فکر و دل راه خودشان را میروند. خواهرم ارامم نمی گذارد.
 اکثر افراد این روزها صبح خیلی دید از خواب بیدار میشوند و شب ها هم خیلی دیر می خوابند اما من نه. فوقش صبح ها یک ساعت دیر تر بیدار می شوم. فیلم دیدن را شروع کردم.
 نردبان جیکوب را گذاشتم برای تماشا. نمی دانستم که چه هست و چه نیست. هیچ اگاهی قبلی در موردش نداشتم. اولش ادم را گیج میکند. وسطش هم همینطور. اما خب جلوتر که می رروی رمز و رازش گشوده میشود.
 این که زمانی در جنگ ویتنام، ازمایشگاه جنگی امریکا دارو هایی تولید می کند که خشم و پرخاشگری را افزایش دهد. انها ان را بر روی یک جوخه از سربازان خودشان امنحان می کنندو نتیجه میشود انچه که می بینیم. شیوه روایت ماجرا جالب است. و این که ارتش امریکا هیچ وقت این داستان را تایید نمی کند.

۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۲۶
آفاق آبیان