این دو نفر، فرق چندانی با هم ندارند
یوسف از روستا به شهر آمده و قرار است چند روزی مهمان هم ولایتی قدیمی اش باشد تا کاری دست و پا کند و زندگی اش را سر و سامان دهد. محمود میزبان اوست. خیلی خیلی قبلتر به شهر آمده و با کار و تلاش زندگی قابل قبول فراهم اورده. عکاس است و خانه و زندگی و همه ی امکانات لازم را دارد. جز انکه از همسرش به خاطر موضوع بچه و سقط جنین جداشده. همسری که ما او را میبینیم و از خوشبختی فعلی اش آگاه میشویم.
تمام فیلم ماجرای شخصیت است. بیش از آنکه به اتفاق یا ماجرایی برخورد کنیم با شخصیت پردازی دو نفر مواجهیم. هر چه جلو تر میرویم عیب و ایرادها و اشکالهای اخلاقی دو طرف هویدا میشود و مخاطب در نوسان است که کدام آدم بهتریست. گاهی یوسف را بهتر میداند و گاهی محمود را. اما ظاهرا ایراد کار یوسف بیشتر است و انگار که کارگردان با قرار دادن برجستگی ناهمگونی بر روی شقیقه اش بر نچسب بودن او صحه میگذارد. تلاش چندانی برای یافتن شغل نمی کند. قواعد خانه ی محمود را رعایت نمی کند و بی نظم و طلبکار است و بالاخره هم اهسته اهسته کار به جایی می کشد که با هم درگیر میشوند.
اما این دو نفر یک جورهایی به هم شبیه هم هستند و اخرین صحنه که محمود به تنهایی روی صندلی کنار دریا نشسته و از جعبه ی سیگار جامانده ی یوسف سیگار بر میدارد و مشغول کشیدنش میشود در حالیکه جایی همان اولها پرسیده که او چطور می تواند این آشغالها را دود کند، تاییدی است بر این محتوا.
نام فیلم : دور دست- 2002