امروز من و خانوم نون باهم کلی حرف زدیم. کُلی کُلی کُلی و خیلی خیلی خیلی . ملاقاتی که به گمانم برای هر دومان مفید بود و البته من آن را رقم زده بودم.
گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
امروز من و خانوم نون باهم کلی حرف زدیم. کُلی کُلی کُلی و خیلی خیلی خیلی . ملاقاتی که به گمانم برای هر دومان مفید بود و البته من آن را رقم زده بودم.
گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
چرا چرا چرا هیچکس هیچ جا درباره فیلم "داد" آقای ابوالفضل جلیلی حرف نمیزند؟
-این پست را پس از پایان برنامه هفت نوشتم. برنامهای با مجری متکبر و مغروری که اصلا و ابدا طاقت شنیدن پاسخی مخالف میل مبارکش را ندارد. و معلوم نیست میداند این اعتبار را از کجا به دست آورده؟ بعضی از این اعتبارات یک شبه بر باد میروند.
سینگسینگ نام یک زندان فوق امنیتی در آمریکاست که حالا عنوان یک فیلم قرار گرفته. تعدادی از زندانیان این زندان در گروه تئاتر عضو هستند و با علاقمندی بسیاری در آن فعالیت میکنند.ماجرای فیلم، علاوه بر اینکه به چگونگی اجرای یک تئاتر کمدی توسط ایشان میپردازد، به روابط شخصی برخی از آنها با یکدیگر نیز گوشه چشم دارد. تعداد زیادی از بازیگران، زندانیانی هستند که نقش خودشان را بازی میکنند و این چیزیست که پس از پایان فیلم و در تیتراژ نهایی متوجه خواهیم شد.
چند سال پیش در جشنواره جهانی فیلم فجر نیز فیلم مشابهی دیدم با عنوان روز موفقیت. اگر اشتباه نکنم آن فیلم فرانسوی بود و مایه های کمدی داشت.آنجا گروه تئاتر زندان نمایشنامه درانتظارگودو را روی صحنه برده بود و جایزه گرفته بود و به مراحل بالاتر مسابقات راه یافته بود. در آخرین مرحله که مسابقات کشوری بود همه اعضا فرار کردند و ظاهرا یکی از فرارهای موفق از زندان را رقم زدند. چه که این فیلم هم بر اساس واقعیت ساخته شده . این فیلم تماشاییتر از سینگسینگ است.
وقتی به انسانها نگاه میکردم آنها را به شکل کیسههایی از کارما میدیدم. بعضی توبرههای بزرگ بعضی کیفهای کوچک و بعضی فقط پاکتی از کارما. توبره یزرگ یا کیف کوچک یا پاکت لزوما به معنی کمتر یا بیشتر بودن کارما نیست. در حقیقت ممکن است یک پاکت بیشتر از توبره بزرگ در خودش کارما جای دهد. اما تفاوت در پالایش است. باری که بیشتر پالایش شده راحت تر حمل میشود. ممکن است یک توبره حاوی پنبه خام باشد و یک پاکت حاوی کارمایی به اندازه حماسه.
از سادگورو
این که در هر جلسه و دورهمی مربوط به کتاب و کتابخوانی و داستان، برخی میخواهند هر طور هست اسم مارسلپروست و کتاب در جستجوی زمان از دست رفته را بیاورند و کلی جلسه را به بیراهه بکشانند و آخرش هم هیچی به هیچی واقعا چندش آور است. مارسل پروست کم بود، تازگیها جیمزجویس و اولیسش هم به آن اضافه شده .
در گروه داستان خوانی اخلاق خانمی بود که چندسال ابروهایش را بالا میکشید و میگفت در حال خواندن رمان در جستجو ست.
این رشتههای پلویی کارخانهای که در فروشگاهها و سوپرمارکتها پیدا میشوند کجا و آن رشتههای قدیمی که خانمها خودشان برش میزدند و به روغن حیوان آغشته کرده و تفت می دادند کجا؟
البته هنوز کارگاههایی در برخی شهرها وجود دارند که رشته پلویی های خوشمزه تولید میکنند. از آنهایی که میتواند قابل قبول باشد و یاد آور طعم های قدیم. باید از باسلام سفارش داد.
دو تا رمان ترجمه شده با موضوع مهاجرت همزمان رونمایی شدند. یکی کتاب روزها و شبهای کوچک نوشته تیشانی دوشی و ترجمه خانم نوشین سلیمانی و دیگری کتاب آن سوی دیگر میز نوشته مدهومیتا موهرجی و ترجمه خانم مریم کاشانی. هر دو نویسنده هندی هستند و با مهاجرت و نتایج آن به طور مستقیم درگیر و نوشته هاشان برگرفته از آن نتایج است. در جلسه حرفهای جالبی درباره مهاجرت که تقریبا همه به نوعی با آن درگیر و آشنا هستند مطرح شد. این رونمایی با مجریگری خانم شیوا مقانلو و در فرهنگسرای ارسباران اجرا شد و روز خوب و دلپذیری را رقم زد.
با نزدیک شدن به پایان زندگی، کارمای تخصیص داده شده تکمیل میشود. درنتیجه لایه انرژی و لایه فیزیکی ضعیفتر میشود. توانایی لایه انرژی برای نگهداری لایه فیزیکی کمتر میشود. و با تمام شدن اطلاعات زندگی به آرامی به پایان میرسد.
وقتی حباب کارمیک فروبپاشد( تمام شود) وسوسه ترک بدن بسیار قوی است.
سادگورو
وقتی یک نفر آنقدر آداب دان است که میداند مثلا اگر کسی تولدت را تبریک نگفت، لزومی ندارد که تولدش را تبریک بگویی. بدیهی است حتما این قاعده را نیز میداند، وقتی کسی به خانه تو سر نمیزند هم نباید به خانه اش سر بزنی. و البته که مسلما گشت و گذار در کوچه ها و خیابان ها آزاد آزاد است آن هم برای کسانی که به پرسه زدن عادت دارند و عادت ها هم البته اسمش رویش است عادتند و به اَحَدی ربط ندارند.