اُکالیپتوس

پسرم میگه: توی خبرها هست که قراره امشب اینجا رو بزنن.

غیر مستقیم شاکیه که چرا ما حداقل امشب رو بیرون نرفتیم.

من اصلا نمیدونم این اخبار و این حرفها چقدر صحت داره.

به نظرم که یک روزی در آینده دورِ دور حقایق خاصی از این جنگ روشن خواهد شد.

اینکه تا این وقت بیدارم_ بیداریم به غیر از آقای قاف که در تمام عمرمشترکمان به علت خستگی زیاد همیشه خواب است_

به این دلیل است که دیروقت رفتیم بیرون شام خوردیم و خب به شام سنگین دیروقت عادت نداریم. اما الان تقریبا دارم بیهوش میشوم از خواب.

تا سحر چه چیزی برایمان کنار گذاشته باشد.

به امید خدای مهربان.


بعدا نوشت_ ساعت نه صبح است و خوشبختانه به خیر گذشت. سحر سخت و پر سر صدایی بود و ظاهرا به آنچه گفته بودند درباره حمله، عمل کردند.

۰۳ تیر ۰۴ ، ۰۲:۱۳
آفاق آبیان

تا چند سال پیش از گربه خیلی می‌ترسیدم. چیزی در حد مرگ. یکبار هم از روی درخت بک‌گربه پرید روی سرم که البته زنده ماندم! اما بکی دو سال است که کمتر از گربه میترسم و بیشتر دوستشان دارم. در حد اینکه از کنارشان راحت رد میشوم و صدایشان میکنم پیشی خان. اما اگر به طرفم بیایند فرار میکنم.

دیروز که رفتیم دور دور  بلوار کشاورز بر پارک لاله ایستادیم تا کمی در پارک بنشینیم طبق معمول پیشی‌ خان‌ها فراریمان دادند. در واقع مرا و بقیه هم به تبع من...

خدا را شکر شهر اندکی شلوغ تر شده. اما هنوز نمیشود رفت پیاده‌روی.

خداوندا مراقبمان باش.

۰۲ تیر ۰۴ ، ۲۳:۲۴
آفاق آبیان

پرزیدنت یانکی‌ها گفته: این همه ساله اینا میگن مرگ بر فلانی مرگ بر بیساری ...

 خب فلانی و بیساری که هویج نیستند بالاخره یک جایی صدایشان در میآید خب. حداقل هم حق است که بگویند: بی ادبها. اما اگر طرف نفهمد باید با چوب کوبید توی فرق سرش.


۰۱ تیر ۰۴ ، ۱۳:۵۸
آفاق آبیان

ادلاین _ 2022

خانم کِی یک مزرعه می‌خرد و همراه اسبهایش به آنجا نقل مکان میکند. مزرعه در روستایی قرار دارد که اگرچه کوچک و کم جمعیت است اما از مدرن بودن چیزی کم ندارد. اهالی با کِی آشنا میشوند طبق رسومات جالبی که دارند اما کم‌کم‌متوجه میشوند این زن مسن واقعا خوب، صاحب اسبهایی‌ست با قدرت درمانگری.‌ این موضوع هم موافق دارد و هم مخالف. این موافقت و مخالفت و باور داشتن یا نداشتن ماجرای فیلم را تشکیل میدهد. فیلم بر اساس واقعیت ساخته شده و ادلاین نام مهمترین اسب این مزرعه است. مزرعه‌ای که ظاهرا هنوز هم هست و کار درمانگری  را دنبال میکند.

اگر دنبال فیلم می گردید که در این اوضاع و احوال برای دیدن مناسب باشد ادلاین فوقالعاده است.

۰۱ تیر ۰۴ ، ۱۱:۰۵
آفاق آبیان

یعنی هر کسی که وبلاگ دارد چیزی در مورد جنگ نوشته الا من.

نوشتنم نمی آید خب.

 جنگ نوش جان کاسبان جنگ و البته خاک عالم بر سرشان.

به قول خانم سیمین دانشور، دنیا اگر دست زنها بود پس جنگ کجا بود؟! هرچند من شک دارم...

کاش دنیا دست آدمهای درست بود. گرچه آدم درست محال است اداره دنیا را دست بگیرد. سرش که درد نمی‌کند.مغز خر هم که نخورده. می نشیند کنار جوی و گذر عمر را تماشا میکند چکار دارد به درافتادن با آدمهای نادرست. 

آدم درست چشم و دل سیر است.

یکبار جنگ شد و  کلی سال، دنیا را به نام جنگ به کام خودشان کردند. یکی دیگر لازم بود وقتش شده بود آن یکی دیگر ته کشیده بود.

آدمهایی که زندگی بلد نیستند خوب دور بر مردگی می چرخند. 

گند بر هرکسی که دست اندرکار جنگ است اما خانواده اش بیرون این میدان است.

خداوندا مراقب‌مان باش.


۲۷ خرداد ۰۴ ، ۰۷:۱۹
آفاق آبیان

بالاخره پیرپسر را دیدم.

همانی بود که همه درموردش گفتند و نوشتند. همه آنهایی که صاحب نظرند.

هیچ تبلیغی در مورد آن انجام نشده. دریغ از ذره‌ای اطلاع رسانی در سینمایی که ما رفتیم. سینما ماندانا پر بود از تبلیغات فیلم صدام. 

پوسترهای غیر ایرانی فوق‌العاده هستند. برخلاف پوسترهای ایرانی این فیلم.

 زمان طولانی فیلم اصلا خسته کننده نیست.در واقع به هیچ عنوان متوجه گذر زمان نشدیم. این هنر پرورش درام  توسط کارگردان است.

نام فیلم شاید برای جذابیت و جلب نظر اینگونه انتخاب شده که عامل مهمی‌ست وگرنه چرا باید حتی بانام فیلم هم آن پسر را تحقیر کرد؟

در تمام طول فیلم به عنصر خانه فکر میکردم. چقدر نام خانه برای این فیلم مناسب بود شاید هم خانه به همراه یک صفت در کنارش. اما انوقت چقدر نام تکراری و از مد افتاده‌ای داشت.

 آنهایی که میگویند فیلم مریض است اشتباه می‌کنند. فیلم مریض نیست بلکه شخصیت غلام یک بیمار روانی حاد است. آیا نباید از بیمارها فیلم ساخت؟  آدمهای امثال این مرد ممکن است هرجایی باشند.

چقدر دیگر باید بگذرد تا سینمای ایران شاهد چنین فیلمی باشد؟


۲۳ خرداد ۰۴ ، ۱۲:۰۶
آفاق آبیان

 اصول و فنون مذاکرات نام کتاب آقای محمد علی حسینیان است که من نخواندمش بلکه در جلسه بررسی‌اش شرکت کردم. اینکه کتابی غیر داستانی برای بررسی انتخاب شود کنجکاوی برانگیز است. کتاب دقیقا به آنچه عنوان آن است می‌پردازد. کاملا منطقی و حساب شده.  آن طور که مجری گفت آقای نویسنده کلاسهای خاصی دارد مخصوص وکلا و البته مشاوران املاک.

نتیجه کلی که من دریافت کردم و به نحوی پاسخ سوالم در پست قبل را هم در بر داشت این بود. تلویحا... خداحافظ اخلاق.

 حداقل کسی که کتاب را برای ما بررسی کرد در مورد اخلاق حرفی نزد. اینکه رسیدن به نتیجه تقریبا میتواند همه چیز را توجیه کند. بارها و بارها این جمله مطرح شد زمانه با گذشته فرق کرده. و من اضافه میکنم دقیقا منظور این جمله است که به نظر قدیمی شده، افتادگی آموز اگر طالب فیضی...

 هر چند به نظر من این یک تله بزرگ است. هنوز هم مدار هستی بر این می‌چرخد که هرگز نخورد آب زمینی که بلند است. البته بستگی دارد به نگاه. این که چگونه ببینیم و نتیجه را چه بدانیم.

جلسه جالبی بود.

۲۱ خرداد ۰۴ ، ۱۱:۳۷
آفاق آبیان
اینکه در هر جلسه و دورهمی اصل بر این است که آدمها من من من کنند دیگر چه صیغه‌ایست؟ موضوع مورد بحث مشخص است اما طرف حتما مدرک تحصیلی‌اش را می‌گوید شغلش را می‌گوید اینکه بیست سال پیش که بوده و چه شغلی داشته را می‌گوید اینکه جد بزرگش که بوده را می گوید اینکه تعطیلات قبلی را کجا گذرانده میگوید اینکه پسرعمه یا دختر خاله اتول‌خان رشتیست را می‌گوید
 حالا موضوع مورد بحث چیست؟ داستان کوتاه گربه در باران ارنست همینگوی!!!
 پناه بر خدا از این زمانه
۲۰ خرداد ۰۴ ، ۱۴:۴۳
آفاق آبیان
یک عده از مردم هستند که آن بالا‌بالاها زندگی میکنند و سبک زندگی‌شان این طوری است که کمترین گردششان استانبول و آنکارا و قبرس و بالی است و دورهمی‌هاشان هم استخر پارتی و چی‌چی پارتی دارد و کنار چای و قهوه‌شان هم نوشیدنی‌های آنچنانی بوفور است و زن و مردشان  قاطی پاطی‌اند. اینها حسابی خارجکی‌اند.
  یک عده دیگر از مردم هستند که به شدت به هیئت و حسینیه و مولودی و مداحی علاقه دارند. اینها زنانشان چادر مشکی سوریه‌ای و لبنانی سر می‌کنند و مردانشان یقه بسته آخوندی می‌پوشند و انگشتر یقور عقیق بر دست دارند و چشمهایشان مثلا فقط نوک پایشان را می‌بیند. غالبا هم در سفر کربلا و نجف هستند و در این سفرها و یا در جهاد و بسیج همسر ایده ‌آل خود را می‌یابند. اینها حسابی عربکی هستند.
 این وسط یک عده هم  هستند که پوشش معمولی  و ساده و رنگی دارند  و اوج سفرشان رفتن به شمال و جنوب کشور خودمان است. و گردششان جوجه زدن در پارک جنگلی نزدیک محلشان. اینها گاهی در نماز جماعت ظهر مسجد محلشان شرکت می‌کنند و بعدش عصر  میروند سینما تک موزه هنرهای معاصر شهرشان و دو ساعت و چهل و پنج دقیقه تشریح یک قتل اتوپره‌مینجر را می‌بینند. اینها نه خارجکی هستند نه عربکی. اینها حسابی ایرانی‌اند.

 و البته یک قشر دیگری هم هستند که افغانی‌اند ویا در حد و اندازه و سبک زندگی ایشانند. بالاخره ایران افغانی هم دارد. زیاد هم دارد.
 
در این دسته بندی از استثناها هم که همیشه وجود دارند، میشود چشم پوشی کرد.
۲۰ خرداد ۰۴ ، ۱۲:۵۲
آفاق آبیان
خیلی برایم عجیب است که در جلسات داستانخوانی دوشنبه‌های فرهنگسرای گلستان تقریبا اکثر اوقات داستانهایی می‌خوانند که زیر لایه سیاسی دارد. یک آقای کچل هست که ادعای علامه دهر بودن دارد و تمام  داستان را غیر سیاسی می‌بیند. کاملا بر خلاف نظر عده دیگر. دبیر جلسه که اصلا به زیر لایه وارد نمیشود. چندتایی آقا هستند که مستقیم می‌گویند این داستان نباید خوانده شود و می‌خندند. واقعا متوجه این حد از تفاوت بین این فرهنگسرا و آن دیگری ها که مثلا نامشان اخلاق است یا اندیشه یا ارسباران نمیشوم؟ این حد از راحتی از کجا می‌آید؟...
۱۸ خرداد ۰۴ ، ۱۳:۴۹
آفاق آبیان